قرآن نه تنها مطالعه عرضی موجودات و اجزای درونی آن‌ها را نفی نکرده، بلکه آن‌ها را یکی از راه‌های شناخت تفکری و کشف ذى‌الآیه به شمار آورده است
 
چکیده
گرچه منشأ تمام علوم و تمدن بشری، پیامبران الهی بوده‌اند و هم‌چنین گرچه بشر در دنیای مدرن، مبانی و کارکردهای علوم را به انحراف کشاند و با مبانی سکولاریستی، اومانیستی، ماتریالیستی و لذت‌گرایی به شناخت و تصرف در طبیعت روی آورد، اما این آسیب‌ها و آفت‌ها، نباید باعث نابودی ابزار و منابع معرفت خدادادی، یعنی عقل و تجربه و با نص بسندگی به تعطیلی نعمت‌های معرفتی منجر گردد. علوم بشری در دنیای مدرن، زاییده پیش‌فرض‌ها و مبانی متافیزیکی، انسان‌شناختی، طبیعت‌شناختی و روش شناختی است.

تعداد کلمات 800/ تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
 
دیدگاه تجددستیزی سنتی را هم می‌توان با استفاده از روش نقلی و مراجعه به آیات و روایات و هم با بهره‌گیری از عقل نقد کرد و مغالطات روشی و هرمنوتیکی این طایفه را در فهم متون دینی کشف نمود. آیات و روایات فراوانی وجود دارد که انسان‌ها را به مطالعه طبیعت و موجودات طبیعی سفارش می‌کنند، البته نوع شناختی که دین اسلام درباره طبیعت و آیات تکوینی و تشریعی ارائه می‌کند از سنخ تفکر و تعقل قرآنی است که بدون شک، با روش‌شناسی عقلانیت مدرنیته تفاوت دارد؛ توضیح این‌که تفکر در قرآن به معنای مطالعه موجودات و آیات تکوینی و تشریعی الهی برای کشف ذى‌الایه، یعنی حق تعالی است تا انسان با چنین شناختی بتواند به تعقل، تعبد و عبودیت دست یابد؛ زیرا مطابق روایات اهل بیت، گرچه منشأ تمام علوم و تمدن بشری، پیامبران الهی بوده‌اند و هم‌چنین گرچه بشر در دنیای مدرن، مبانی و کارکردهای علوم را به انحراف کشاند و با مبانی سکولاریستی، اومانیستی، ماتریالیستی و لذت‌گرایی به شناخت و تصرف در طبیعت روی آورد، اما این آسیب‌ها و آفت‌ها، نباید باعث نابودی ابزار و منابع معرفت خدادادی، یعنی عقل و تجربه و با نص بسندگی به تعطیلی نعمت‌های معرفتی منجر گردد. علوم بشری در دنیای مدرن، زاییده پیش‌فرض‌ها و مبانی متافیزیکی، انسان‌شناختی، طبیعت‌شناختی و روش‌شناختی است.«العقل ما عُبِد به الرحمن و اکتسب به الجنان»، قرآن نه تنها مطالعه عرضی موجودات و اجزای درونی آن‌ها را نفی نکرده، بلکه آن‌ها را یکی از راه‌های شناخت تفکری و کشف ذى‌الایه به شمار آورده است.
دلایل نقلی و تمسک نویسنده کتاب اسلام و تجدد به روایات برای توقیفی بودن علوم، بسیار ضعیف و ناتمام است؛ برای این‌که وقتی امامان معصومی ‌به عنوان راهبر مردم معرفی می‌شوند، معنایش این نیست که روش‌های دیگری چون عقل و تجربه تعطیل است. بدون شک، مردم بدون رهبر الهی نمی‌توانند مصالح و مفاسد خود را درک کنند، ولی این سخن چه ارتباطی به نظریه حرمت به‌کارگیری ابزار معرفت دارد؟ نویسنده به مطالب برخی متفکران مبنی بر وجود مبانی فلسفی و فکری تمدن جدید اشاره می‌کند، ولی به این پرسش نمی‌پردازد که آیا تأثیر تمام این مبانی و پیش‌فرض‌های متافیزیکی، نقش مدللانه یا معللانه در تولید علوم دارد؟ اگر تأثیر پیش‌فرض‌ها، معللانه است، پس با تغییر آن‌ها و جایگزینی متافیزیک اسلامی ‌نمی‌توان همیشه تغییر گوهری علوم مدرن را نتیجه گرفت. نویسنده با استفاده از روایات مربوط به علم، علوم مطلوب اسلام را علومی ‌دانسته که خشیت و خشوع در برابر خداوند را به ارمغان آورد که البته سخن صحیحی است، ولی از کجای این مطالب به دست می‌آید که علوم جدید جملگی، فاقد این ارمغان‌اند یا همه علوم، توقیفی هستند؟ در ضمن، نویسنده نتوانسته ثابت کند با حذف پیش‌فرض‌های متافیزیکی که مانع ارمغان پیش‌گفته‌اند، بهره‌برداری از دستاوردهای علمی ‌دوران تجدد حرمت دارد.

 

بیشتر بخوانید: ناقدان سنت و تجدد


سخن نویسنده کتاب فلسفه از منظر قرآن و عترت، مبنی بر یکسان ‌انگاری عقل خودبنیاد فلسفه اسلامی ‌با فلسفه‌های غرب نیز ناتمام است؛ زیرا همه فلاسفه اسلامی ‌بر این باورند که عقل مستقل فلسفی، انسان را به ضرورت وحی و دین‌شناسی می‌کشاند و بخش مهمی ‌از نیازهای بینشی و منشی و کنشی انسان از طریق دین الهی و آسمانی تامین می‌گردد. این ادعا به هیچ وجه در عقلانیت مدرنیته و فلسفه‌های مدرن مطرح نیست. مطلب دیگر اینکه، تمام فلسفه‌های معاصر غرب، به سبب نسبی‌گرایی و شکاکیت، منکر عقل مستقل و حقیقت یاب هستند و از این نظر نیز تفاوت آشکاری میان فلسفه اسلامی ‌با فلسفه‌های غرب معاصر وجود دارد.
سخنان تجددستیزان سنتی درباره انقلاب و قیام قبل از قائم، به تفصیل نقد و بررسی شده است و نیازی به تکرار آن در این نگاشته نیست.[1]
حاصل سخن آن‌که: گرچه منشأ تمام علوم و تمدن بشری، پیامبران الهی بوده‌اند و هم‌چنین گرچه بشر در دنیای مدرن، مبانی و کارکردهای علوم را به انحراف کشاند و با مبانی سکولاریستی، اومانیستی، ماتریالیستی و لذت‌گرایی به شناخت و تصرف در طبیعت روی آورد، اما این آسیب‌ها و آفت‌ها، نباید باعث نابودی ابزار و منابع معرفت خدادادی، یعنی عقل و تجربه و با نص بسندگی به تعطیلی نعمت‌های معرفتی منجر گردد. علوم بشری در دنیای مدرن، زاییده پیش‌فرض‌ها و مبانی متافیزیکی، انسان‌شناختی، طبیعت‌شناختی و روش‌شناختی است.
برخی از این علوم مانند علوم تجربی - عقلی انسانی با تغییر مبانی و پیش‌فرض‌های پیش‌گفته، تغییر اساسی و بنیادینی پیدا می‌کنند و بر این اساس، باید با مبانی و مکتب و نظام اسلامی ‌به تأسیس علوم تجربی - عقلی و انسانی – اسلامی ‌دست یافت. آموزه‌های نقلی و نصوص دینی نیز در این تولید نقش مؤثری دارند که در نظریه برگزیده علم دینی خواهد آمد. دسته دیگری از علوم مانند: علوم تجربی - عقلی طبیعی با تغییر مبانی و پیش‌فرض‌های پیش‌گفته، تغییر آموزه‌ای چندانی پیدا نمی‌کنند، اما رویکرد دانشمندان به طبیعت تحول می‌یابد.

 
پی نوشت:
[1] ر.ک: عبدالحسین خسروپناه؛ جریان شناسی فکری ایران معاصر؛ گفتار پنجم
منبع: خسرو پناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، ایران، تهران، نشر معارف، 1392 شمسی.